خاک سرخ

خلقکم من تراب - شما را از خاکی بی جان آفریدیم

خاک سرخ

خلقکم من تراب - شما را از خاکی بی جان آفریدیم

از تعریف تا واقعیت: رشد جرم‌خیزی در کشور، واقعیتی پنهان و آشکار

ورود میلیون‌ها پرونده در سال به دستگاه قضایی و سیر صعودی آن، بالاترین مقام قضایی را واداشته است که به صراحت و درستی اظهارکنند که جامعه ما دچار بیماری مزمن کثرت جرایم و تخلفات شده است ( همشهری، 20 بهمن 1386). یکی از قضات در جلسه‌ای نقل می‌کرد که در سفر عمره، سری هم به دادگستری مدینه زده و با کمال ناباوری دیده است که به تعبیر خودش در آنجا پشه هم پر نمی‌زده است. در کشوری ریشه دار چون ایران که از مکتب بی‌بدیل تشیع و ملتی مقاوم و فداکار بهره‌مند است، این خیل عظیم پرونده و جرم و شکایت از چه عواملی نشأت می‌گیرد؟

محمد مطهری در ادامه مباحث جرم‌شناسی به نکات تازه‌ای اشاره کرده است: نکته اساسی این بخش از مقالات این است که به گمان من، ریشه اصلی کثرت جرائم و پرونده‌ها و در نتیجه کمبود امنیت روانی مردم به خصوص بانوان در این نکته نهفته است که آستانه ارتکاب جرم در ایران اشتباه تعریف شده است و برخلاف آنچه برخی می‌گویند تعدد عناوین مجرمانه و نقص قوانین علت اصلی کثرت جرائم در ایران نیست...

مروری بر صفحات حوادث نشان می‌دهد که تا پای قتل و غارت و تجاوز و سرقت مسلحانه و اسیدپاشی و کلاهبرداری‌های میلیاردی در میان نباشد اساسا در عرف ما حادثه ای رخ نداده وعنوان جرم صدق نمی‌کند...


خواهند گفت مشکل امروز، تعدد عناوین جرم است و با اضافه کردن عناوین جرمها باید چند برابر تعداد موجود، زندان ساخته شود، دهها هزار مأمور دائما در خیابان گشت زده و متخلفان را دستگیر کنند و شهرها چهره پلیسی به خود بگیرد. این توهم از آنجا ناشی می‌شود که به این نکته مهم توجه نشده است که مشکل جامعه ما بیش از آن‌که وقوع جرم باشد جرأت بر انجام جرم است؛ بیش از آن‌که فساد اقتصادی یک معضل باشد جرأت بر انجام فساد اقتصادی یک معضل است. مهمتر از تجاوز مسافرکش به مسافر بی پناه – که اخیرا از راننده شخصی به راننده تاکسی تلفنی هم سرایت کرده است ـ این مسأله است که اساسا چگونه تصور جرمی به این شناعت به این سادگی به ذهن یک راننده می‌آید؟

افرادی که در تصویر سمت راست ـ که مربوط به یک کشور غیراسلامی است ـ در مسیر خود چنین منظم می‌رانند از روی تفنن بیرون نیامده‌اند. هر کس پشت خودرو می‌نشیند به سوی مقصدی در حرکت است و طبعا مایل است زودتر به مقصد برسد. همچنانکه در تصویر پیداست فضای کافی برای لایی کشیدن وجود دارد و جالبتر اینکه باند سمت چپ که مخصوص تردد آمبولانس و پلیس است، کاملا خالی است. این رانندگان هم مثل ما لایی کشیدن را بلدند ولی همه ترجیح می‌دهند در صف چند کیلومتری خودروها منتظر بمانند...

علت اصلی این نظم و انضباط این است که متولیان برقراری نظم در آن کشورقبلاً به رانندگان فهمانده‌اند که در عین احترام کامل به آنها، آنجا که سخن از جان و آسایش مردم است هیچ تخلف کوچکی وجود ندارد و هیچ اغماضی هم در کار نیست. این رانندگان لایی نمی‌کشند زیرا می‌دانند در این صورت سرنوشتی بهتر از سرنوشت دو خودرو بسیار گران قیمت بدون سقفی که در بزرگراه لایی کشیده و با یکدیگر کورس گذاشته بودند در انتظارشان نیست. آن دو خودرو (یکی آبی و دیگری سفید) بدون آنکه با خودرو دیگر یا عابری برخورد کرده باشند صرفا به خاطر کورس گذاشتن در زیر یک لودر قرار داده شده و له شدند...

در کشور ما مسئولان راهنمایی و رانندگی پس از دوندگی‌ها و التماس‌های بسیار اخیراً موفق شده‌اند مجوز توقیف موقت خودروهای لایی‌کش را از قانونگذاران بگیرند. آیا یک لایی کش حتما باید چند نفر را به کام مرگ بفرستد تا این تصور پیدا شود که جرمی صورت گرفته است؟! بنابراین روشن می‌شود که لازمه پایین آوردن آستانه جرم، افزایش حبس و دستگیری نیست...

جالب اینکه تجربه نشان داده است که بسیاری ازهمین افراد متخلف وقتی به خارج می‌روند به خوبی به قوانین گردن می‌نهند. در کشور ما همچنانکه فساد اقتصادی یک میلیونی جرم نیست و باید میلیاردی باشد تا جرم به حساب آید تنه زدن به بانوان، حرفهای رکیک و متلک پرانی هم جرم به حساب نمی‌آید. حتما باید کار به دعوا و چاقوکشی برسد و کف خیابان به خون کسی رنگین شود نا وقوع جرم احراز شود...

متأسفانه نحوه رسیدگی به شکایات در برخی مراجع انتظامی و قضایی هم تأیید کننده این نگاه به جرم است. اگر کسی به کلانتری برود و بگوید کسی به او متلک گفته است خنده‌دار به حساب می‌آید. حتی اگر بگوید قصد ربودن او را داشته‌اند گاهی در جواب گفته می‌شود: حالا که جرمی واقع نشده، برو خدا شکر کن که الآن در دست آنان گرفتارنیستى! به تعبیر دیگرصرف اقدام به انجام جرم اگر به وقوع خود جرم منتهی نشود امری جدی تلقی نمی‌شود. ماجرای بسیارتکان دهنده زیر نمونه‌ای از این دست است:

جرم این دختر دانش آموز مظلوم 17 ساله (عکس زیر، ایران، 4 اسفند 84) این بوده است که در شب جمعه 28 بهمن 84 برای خریدن ساندویچ برای خواهر کوچکش بیرون رفته است. پس از ربوده شدن توسط چهار پسر جوان با تهدید قمه، به طبقه سوم یک مجتمع مسکونى انتقال داده می‌شود. طبق معمول، التماس‌ها و ضجه‌ها اثری نمی‌بخشد. پیش از وقوع هر اقدامی از سوی این شروران، از یک لحظه غفلت آنان استفاده کرده و خود را از طبقه سوم به خیابان پرت می‌کند. او پس از 5 روز جدال با مرگ سرانجام در خاک آرام می‌گیرد. (باز تکرار می‌کنم، خوب است نتیجه این پرونده (و امثال آن) که هرگز اعلام نمی‌شود در برنامه‌هایی چون برنامه خبری 20:30 که ظاهرا دستش بازتر است پیگیری شود. من متوجه نمی‌شوم که چرا این اخبار هیچگاه اخبار ویژه تلقی نمی‌شوند؟

...اگر همین دختر در همان ابتدا از دست ربایندگایش فرار کرده بود و از چنین حادثه‌ای به مراجع رسیدگی خبر می‌داد، به جای چهره نگاری از متهمان و پخش آن در رسانه‌ها، احتمالا به او هم گفته می‌شد حالا که جرمی واقع نشده است، از چه شکایت می‌کنی؟ اگر هم احیانا به شکایت او رسیدگی می‌شد، مجازات بازدارنده‌ای برای اقدام به ربودن او وجود نداشت و به جرم طرح شکایت، نوبت بعد ده نفره به سراغش می‌رفتند همچنانکه امثال آن اتفاق افتاده و می‌افتد.

با کمال تأسف باید گفت در مورد آستانه جرم هم از تعلیمات اسلامی فرسنگ‌ها دور افتاده‌ایم. چرا دین اسلام لزوم پرداخت دیه را تنها به جرائمی مانند کشتن ونقص عضو محدود نکرده است؟ دلیل آن روشن است: برای اینکه جلوی خطا را باید از سرچشمه گرفت. به قول سعدی:
سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گذشتن به پیل

اسلام برای ضربه کوچکی که منجر به سرخ شدن بدن کسی شود ـ حتی اگر این کار به شوخی و یا به صورت غیرعمد انجام شود ـ دیه تعیین کرده است...

به گمان من، لااقل دو راه حل فوری و بسیار مؤثر برای پایین آوردن آستانه جرم بدون توسل به زندان وجود دارد و این تدابیر تأثیرمهمی در کاهش جرائم، کاهش زندانیان، جلوگیری از ساخته شدن بسیاری از مجرمان بعدی و افزایش آرامش روانی مردم خواهد داشت که به فضل الهی در بخش بعد به آن خواهم پرداخت. ناامید نبوده و نیستیم؛ ما ایرانیان ملتی بزرگ و برخوردار از مکتبی بزرگترهستیم و می‌توانیم در همه زمینه‌ها بهترین و بلکه الگو بشویم، اگر بخواهیم.

متن کامل این یادداشت را در ستون سمت راست بخوانید.
نظرات کاربران:
سلام
داییم شب عید به دلیل ربوده شدن 20 روز خبری ازش نداشتیم بعد رز 20 روز بیمارستان امام حسین شاهرود خبر داد داییم آنجاست که بعد متوجه شدیم چون حال داییم وخیم بوده و خرج بیمارستانش 3700000 تومان شده دنبالمان گشته اند
الباقی متاسفانه داییم فوت میکند
بعد از یک هفته پلیس راه ایوانکی طی تماس تلفنی اعلام میدارد داییم در اثر چپ شدن ماشینش به بیمارستان منتقل شده است
شماره پلاک ماشین گواهینامه دفتر چه بیمه همه و همه را به همراه داشت
ضمن اینکه تمام مراحل قانونی را برای پیدا کردنش در ایام عید به طور کامل انجام دادیم
علت مرگ داییم سهل انگاری ماموران ذیربط هست که هیچکدام گردن نمیگیرند و دست ما هم به جایی بند نیست
حال فریاد ما را چه کسی شنواست
خدا میداند
سلام-به عنوان یک شهروند خوشحالم از اینکه به این مبحث پرداختید چراکه نیاز جامعه اسلامی با سابقه تاریخی چند صد ساله است؟ در این راه آماده همراهی و همفکری هستم.
در قبل از تونل بزرگراه رسالت تابلویی راهنمایی وجود دارد که از رانندگان میخواهد چراغهای خودر را روشن کنند و در آیین نامه هم گفته میشود که در تونل باید چراغها را روشن نمود و نگفته است که اگر تونل چراغ داشت با چراغ خاموش حرکت کنید. ولی حتی یکنفر هم چراغهای خود راهنگام عبور از تونل روشن نمیکند.
اگر علت و راه درمان این تخلف عمومی را پیدا کردید بقیه مشکلات را هم میتوانید حل کنید
این عزیز حرف دل ما رو تو این یادداشت بیان کردند. متاسفانه مزاحمت برای نوامیس در حالی تو کشور ما جرم بزرگی تلقی نمیشه که اگه همین اتفاق تو یه کشوری که از نظر ما در فساد غرق شدند اتفاق بیفته به شدت باهاش برخورد میشه. شمشیر دستگاه عدالت ما متاسفانه در مقابل این مجرمین برش لازم رو نداره و همین باعث شده تا این ارازل و اوباش در ارتکاب جرمشون جری تر بشن. پلیس هم در این قضیه کاملا بی تقصیر نیست، شاید بهتر باشه که برادران در نیروی انتظامی هم که به هیچ وجه نمیخواییم منکر زحماتشون بشیم توجه خودشون رو در طرحهای ارتقای امنیت اجتماعی به برخورد با این مزاحمین و ارازل معطوف کنند. هر قانون درستی که با شدت و قاطعیت اجرا بشه بعد از مدتی به یک فرهنگ عمومی تبدیل میشه.
سلام
یادداشت قابل توجهی است .این مشکل بزرگ فرهنگی است که ما گرفتار آن شده ایم باید فرهنگ سازی شود و این وظیفه به عهده علما متفکرین و دانشمندان بزرگان و مسولان است که باید نهادینه شود .مباشر اقوی از عامل است
رابطه علت و معلول را درست ببنیم.تا کی به معلول بپردازیم.مالزی
متاسفانه ما ایرانیها(اکثریت قریب به اتفاقمان) آدمهای قانون گریزی هستیم. از قانون خوشمان نمی آید.هر جا و هر بتوانیم از اجرای قانون خوداداری می کنیم.
البته اگر اجرای قانون به نفعمان باشد طرفدار پر و پا قرص قانون ،اجرای قانون و مامور اجرای قانون هم می شویم. ولی معمولا انگار نمی‌خواهیم باور کنیم که اجرای همیشگی قانون به نفع "همه" است .
می دانید که مردم آلمان از دیسیپلین بسیار بالایی برخوردارند.این انضباط مخصوصا در رانندگی کاملا محسوس است .به طوری که اگر کسی در خیابانی خطایی کند (مثلا پارک دوبله) با احتمال نود و چند در صد راننده اش خارجی ( غیر آلمانی) است.
چند وقت پیش به مناسبتی در اوبرهاوزن جشنی ایرانی بر پا بود. بگذریم از مزاحمتهای ایرانی واری که پسران ایرانی برای دختران ایرانی ایجاد می کردند
(که در آلمان یا بلژیک یا هلندو...زاده شده اند و قاعدتا باید از این گونه رفتارها
اطلاعی نداشته باشند و قطعا در جامعه اروپایی جرات چنین رفتاری را ندارند)و یا سیگار کشیدن در سالن ( که ممنوع است) دردسر اصلی هنگامی شروع شد که پس از خاتمه مراسم، ایرانیهای اصیل و شریف و خونگرم و مهربان و.... سوار بر اتومبیلهای خود می خواستند از پارکینگ خارج شوند.
چنان بلبشویی این قوم فرهیخته از خود نشان دادند( یا باید بگویم نشان دادیم؟)
که خروج از پارکینگ عملا غیر ممکن شد و نهایتا چند نفر آلمانی که در آن جا به همراه همسران ایرانی خود حضور داشتند بعد ار دو و نیم ساعت معطلی ، علیرغم خونسردی اروپاییشان به پلیس زنگ زدند و عاقبت تعداد زیادی پلیس (فقط چهارده اتومبیل پلیس را یکی از هموطنان به من اطلاع داد) باعث گشایش گره کوری شد که خود خواهی دسته جمعی ایرانیان اروپا نشین علت آن بود. ایران یا اروپا ، فرقی نمی کند . ما هر جا باشیم فرهنگ خود را همراه داریم.
به نظر من باید در مدارس قانون مجازاتهای اسلامی را هم به بچه ها آموزش دهند تا هر کس بداند چه چیزی جرم هست و چه چیزی جرم نیست. کتاب قوانین مجازات اسلامی کتاب خیلی کوچکی است و خواندن آن وقت چندانی برای بچه ها نمی گیرد.
به نظر من دلیل اینکه کتاب قوانین اسلامی به بچه های دبیرستانی داده نمی شود، به علت آن است که مسئولین امر می خواهند ذهن بچه ها از مجازاتهای سنگین اسلامی پر نشده و ترس و واهمه در آنها ایجاد نگردد.
وگرنه در اسلام حتی برای توهین و فحاشی که همه روزه با آن مواجه هستیم، مجازات در نظر گرفته شده است.
باید بگویم قوانین در بسیاری از موارد نه تنها ناقص نیستند، بلکه بسیار سختگیرانه و تا حدی فراتر از قوانین بین المللی هستند(به خاطر همین دائم به ایران گیر می دهند) ولی چون به افراد در حین تحصیل در دوران راهنمایی و دبیرستان آموزش داده نمی شوند، بسیاری از افراد به دلیل عدم آگاهی و آموزش کافی به جرائم مرتکب می شوند تا حدی که آنقدر تعداد جرائم زیاد می شود که مسئولین دیگر برای جرائم کوچک نمی توانند اهمیتی قائل شوند.
به نظر من بهتر است همانطور که خوبیهای اسلام در کتابهای درسی یادآوری می شود، خطوط قرمز و مجازاتهای دنیوی آن هم به افراد یادآوری شود.
فقط یک نکته بگویم به نقل از یکی از علما که ظاهرا می گویند سید جمال الدین اسد آبادی بوده که گفته است در دریار مسلمانی مسلمانی ندیدم اما در دریار نا مسلمانی ؛ مسلمانی دیدم.
بسیاری از مسایلی را که اسلام می گوید می توان در دریار نامسلمانی دید.
دروغ نگفتن ؛ رعایت حریم دیگران؛ مشورت؛ نظم و ....
واقعا جای تاسف است
باید در خصوص رانندگی فرهنگ سازی کرد. برای مثال به تازه رانندگان یاد بدهیم که بین دو خط رانندگی کنند تا به تدریج این وضع درست بشود. متاسفانه ما ایرانی ها باید زور بالای سرمان باشد تا به قوانین احترام بگذاریم.
باید فرهنگ احترام به قانون و عدم تجاوز به حقوق دیگران را در خانواده تقویت کرد و به بچه ها آموخت . جز این راهی نیست . همت کنیم و خودمان را اصلاح کنیم .
این سایت خوانندگان زیادی داره. امیدوارم این بحث ها بتونه تاثیر مثبتی داشته باشه و بر عکس باعث کرخت شدن بیشتر مردم نشه
باید به امنیت به مثابه یک کالا نگاه کرد وارد برنامه ریزی برای تولید ان شد یعنی در واقع امنیت تولید کرد .در تولید این امنیت همه آحاد مردم باید وارد این چرخه شوند ان جی او ها در واقع یکی از راههای بوجود آوردنده امنیت .حفظ وگسترش آن هستند.امیداوارم مباحث آقای مطهری دنبال شود
دوست عزیز علت اینکه مردم در کشور های غربی لایی نمی کشند مقدار زیادی هم به سطح فرهنگشان بستگی دارد. نه به ترس از پلیس. مشکل شما این است که فکر می کنید با زور و خشونت میشه فرهنگ رو به مردم خوراند. این کار تا حدی مشکل را حل می کنه مابقی رو باید جای دیگه جستجو کرد
عجیب است که این دوست ما راننده با سابقه و متاهل تاکسی را جزو جوانانی که نمتوانند ازدواج کنند فرض کرده .دوست عزیز بسیاری از جرائم توسط بزرگسالان که عمری را سپری کرده متاهل و حتی متمول هستند صورت میگیرد. ضمنا در اروپا یا آمریکا هم به هیچ وجه اینطور نیست که مردم فرهنگشان اجازه تخلف به آن ها نمیدهد بلکه مردم مطمئن هستند که اگر دست از پا خطا کنند باید هزینه سنگینی را آن هم خیلی سریع و بدون هیچ راه گریزی متحمل شوند نه مانند کشور ما که افراد خاطی با کمال پررویی
طرف شاکی خود را می ترسانند یا او را تهدید می کنند یا ...
خدا خیرت دهد اقای مطهزی عزیز رحمت به شیری که خوردی که این چنین دردمندانه مینویسی واقعا چرا باید عده ای به راحتی در جادهها با جان مردم بازی کنند ویا بانوان عفیف جامعه در خطر تعرض باشند وهیچ کس هم جوابگو نباشد قطعا اگر مراجع بزرگ تقلید هم با قلم توانای امثال شما با عمق این فجایع اشنا شوند حتما موضع گیریهای موثری خواهند کرد تقاضا میکنم این مطالب را ادامه دهید واز تابناک میخواهم حداقل به خاطر انهایی که ممکن است طعمه این حوادث شوند این مطلب را منعکس کند فراموش نکنیم شاید فردا عزیران خود ما قربانی شوند
هرچند نظرات ما هیچوقت درخور درج درسایت تشخیص داده نمی شود ازقلم شیوای این برادر عزیز که به این خوبی این معضل بزرگ جامعه را تبیین نموده اند تشکر می کنیم . البته بخشی از مشکل. به جوان بودن جمعیت کشورمان وبیکاری و تشریفات کمرشکن ازدواج از یک طرف و ظهور طبقه مرفین بی بندوبار درکشورمان ازطرف دیگر برمی گردد که ارتباطی به سیستم قضایی ندارد و به بیماری مزمن اقتصاد کشور و مشکلات فرهنگی مربوط است که ارتباط مشروع دختران وپسران را اینگونه پرهزینه و برای خیلی از جوانان رویایی دست نیافتنی کرده و به مدد انواع رسانه ها که بوفور و آسانی وارزانی در سطح جامعه حتی در موبایل دانش آموزان در دسترس است خیلی از جوانان را به سوی ارضای نامشروع غرائز وبزهکاری سوق می دهد .
بنده به نظر نگارنده کاملا اعتقاد دارم زیرا در کشورهای پیشرفته ترس از پلیس باعث رعایت قانون شده نه فرهنگ . مردم ما غالبا قوانین را هر چند ناقص رعایت نمی کنند و در مقابل همه نسبت به هم گله مند و اینکه موضوع هنوز فرهنگ نشده . اگر بنشینیم تا یک قانون فرهنگ شود سالها طول می کشد و ما دیگر نیستیم . باز نظر نگارنده را می پسندم در مورد مقابله با جرایم شما ببینید در این یک سال اخیر که مبارزه کمی جدی با ارازل و اوباش شده فضا نسبت به قبل از آن بهتر شده است. آق بخدا اگر سختگیری نباشد و قوانین جرم بر اساس دین مبین اسلام بروز نشود وضع از همین که هست بدتر می شود.
مضافا اینکه یکی از دوستان صحبت می کردند که همراه کاروان به مکه اعزام شده در یکی از خیابانهای آنجا یک گردنبند طلا پیدا می کند .آنرا برداشته به مدیر کاروان نشان می دهد تا به جایی ببرد تا شاید صاحبش پیدا شود . مدیر کاروان به او می گوید اینجا از این مسایل ندارد برو گردنبند را سرجایش بگذار . ایشان می گفت من برگشتم و گردنبند را سر جایش گذاشتم و تا سه روز بعد که از آنجا رد می شدم همان گردنبند را آنجا می دیدم که کسی به آن دست نزده است.
ببینید وقتی درمعابر عمومی به اذیت وآزار مردم میپردازند وکسی از ترس انکه قانون یقه غیر مجرم را به جرم دخالت منع میشود وبه راحتی بقاپیدن کیف مردم میپردازند از ترس این قانون همین هفته گذشته کسی را که مشناسم وبرای امرار معاش مسافر کشی میکرد دچار همین مسافرنماها شد که باتهدید قصد بردن اورا به بیرون از شهر را داشتند که بر اثر تصادف اتفاقی توانست نجات یابد همین شخص به پلیس 110 تماس گرفته وحتی حاضر به همکاری برای چهره نگاری نموده که در جواب میگویند اتفاقی که نیفتاده اقدام برای چه حتما باید اتفاقی بشود نوش دارو بعد از مرگ
بسیاری از مشکلات ناشی ار فرهنگ ماست. چندی پیش دختری را دیدم که اقدام به خودکشی کرده بود، وقتی دلیلش را پرسیدم گفت 29 سالم شده، چون زیبا نیستم و وضع مالی پدرم خوب نیست، تاکنون حتی یک خواستگار هم نداشتم. دلیل این موضوع به نظرم اینه که در فرهنگ ما، دایره زوج یابی دختران فقط به اطرافیان نزدیک محدود می شه. دختری که در چنین شرایطی قرار می گیره، مجبور میشه با خودنمایی، آرایش غلیظ، پیدا کردن دوست پسر که همه آنها در فرهنگ اسلامی ما مشروع نیست، از دایره محدود خارج بشه و خوب واضح است که طبیعتا در این راه دچار بزه کاری میشه.
تازه خیابان های محل ما را علامت گذاری کرده بودند. در مسیر یک طرفه ماشینی از رو برو (ورود ممنوع) می آمد. راننده با نگاه خشم آلودش به من میگفت برو کنار تا رد بشوم. وقتی از کنار ماشینم عبور میکرد به او انتقاد کردم که چرا ورود ممنوع می آیی؟ این تابلو ها برای راحتی من و شماست! با عصبانیت فحشی را نثار مسئولین کرد و چیزهای دیگری گفت که من نفهمیدم. بعد از آن هرچه فکر کردم ارتباط بین عدم رعایت قانون، و بد و بیراه گفتن به حکومتیان را بفهمم، نتوانستم که نتوانستم. بعد پیش خودم گفتم خوب منهم زیاد از عملکرد برخی از مسئولین خوشم نمیاد، پس چرا حتی نیمه های شب که هیچ ماشینی در آن مسیر نیست باز هم علائم را رعایت میکنم؟ شاید من دیوانه هستم!
در سایر کشورها در صورت وقوع جرم برخورد شدیدی جهت تنبیه و آگاهی با متهم صورت می گیرد . ولی در ایران این فرآیند برعکس اجرا می شود . در کشور ما شاکی را آنقدر در کلانتریها و دادسراها اذیت می کنند تا سراغ شکایت نرود .
نظرات 1 + ارسال نظر
یاسر شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:49 ق.ظ http://asemooni.blogsky.com

سلام

به نظر من از زیاده خواهی، تعریف نادرست و یا غیرواقعی از زندگی، تورم، عدم توجه مسئولان به مایحتاج ضروری مردم از قبیل مسکن، خوراک، پوشاک، عدم توسعه حمل و نقل ارزان عمومی و از این قبیل مشکلاتی که باعث می شود آدمها برای دستیابی به رفاه مورد نظرشان (اغلب حداقل رفاه) دست به جرائم آلوده کنند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد