فضـــــــــــــل خدای را که تواند شمار کرد یا کیست آن که شکر یکی از هزار کرد؟
بحر آفرید و بر و درختان و آدمــــــــــــــــی خورشید و ماه و انجم و لیل و نــهار کرد
توحید گوی او نه نبی آدم اند و بـــــــــس هر بلبلـــــی که زمزمه بر شاخسار کرد
بخشندگی و سابقه ی لطف و رحمتــش ما را به حســـــــــــن عاقبت امیدوار کرد
پرهیـــــــــــــــــزگار باش که دادار آسمان فردوس جای مردم پرهیــــــــــــــزگار کرد
هر کاو عمل نــــکرد و عنایت امید داشت دانه نــــــــــکشت ابله و دخل انتظار کرد
نا بـــــــــــــرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کـــــــــــرد
بعد از خدای هر چه پرستند هیچ نیست بی دولت آن که بر همه هیچ اختیار کرد
منتخب از یک قصیده ی سعدی